گاهی دفترت را باز کن بنویس زندگی زیباست!!
بعد، بخند!
یک خط پایین تر، بنویس یک نفر عاشقم ماندست هنوز!
بعد، بخند!
یا ادامه بده، بنویس، تا شقایق هست زندگی باید کرد
... بعد، بخند!
خنده دار نیست؟!
من هر شب به تو فکر میکنم وهمین خنده دارها را می نویسم
و بلند بلند می خندم
تو هم.....
به خنده های من بخند مثل روزگاری که دوستم میداشتی ...
ولی حالا چی ...
نمی دونم گریه کنم یا بخندم ... این حال من هم خنده دار هست
راستی بدون ما، بدونه تو میگذرونیم ولی چطوریش رو خدا می دونه
همین...
شنبه 19 بهمن 1392 ساعت 14:29